غارنشینی و خوش نشینی
احتمالا از تیتر مقاله تعجب کردید اما واقعیته دردناکیه که زندگی بسیاری از ما امروزی هاست. دور خودمون یه حصار کشیدیم و اجازه ورود به هیچ فردی رو نمیدیم! اما واقعا چراااا؟
میتونید پادکست این مقاله را بشنوید…
سوالاتی پیش میاد که:
- چرا این رفتار رو میکنیم؟
- چرا ما اصلاً قصد نداریم با یک فرد جدید ارتباط بگیریم؟
- چرا نسبت به ورود یک فرد جدید، ممانعت و گارد داریم؟
البته جواب من به هیچ عنوان از منظر یک روانشناس یا روانشناخت یا متخصص حوزه روانی ماجرا نیست و دلایلی که عنوان میشود از جنبه تحقیقات، مطالعات و تجارب من در زمینه ارتباطات هست که خدمت شما عنوان میکنم.
دلایلی از قبیل:
- عدم اعتماد به نفس کافی
- ترس از پس زدن فرد مقابل و «نه شنیدن»
- مساعد نبودن شرایط ظاهری
- مناسب نبودن احوالاتمان (بیماری)
- کمبود وقت
اما بدجوری دارین اشتباه میزنین!!!
اجازه بدین مهمترین دلیل رو برای شما بگم: عدم احساس نیاز به یک ارتباط جدید!!
بیشتر ماها این سئوالها رو در این مواقع میپرسیم:
- ارتباط جدید بگیرم؟ چرا؟
- که چی بشه؟
- تهش چی داره؟
(حالا قضاوت هایی که در مورد فرد داریم به کنار) اما معضل دقیقاً جایی اتفاق میوفته که ما اصلاً احساس نیاز نمیکنیم و شاید در اشتباهیم نه؟ شاید توی این سالها اشتباه فکر میکردیم. شما وقت گرانبها رو گذاشتید و تا اینجای قضیه رو متوجه شدید که (شاااااااید) دارم اشتباه میکنم
بهتون تبریک میگم!
چون شما تفکر ۲۰درصد افراد سطح بالا (قانون جهانی پارتو یا ۸۰/۲۰ – هشتادبیست) رو دارید که نباید به اصطلاح «همهچیزدان و دکتر مهندس» باشیم. پس یک قدم از ۷،۴۴۲،۰۰۰،۰۰۰ نفر جلو هستید، یعنی ۶،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ نفر پشت شما هستن فقط با این «شاید»ی که پیش خودتون گفتین. این تفکر میگه در هر زمانی قبل از انجام آن کارِ روتین، صبر کنیم و ثانیهای به این فکر کنیم که شاید من اشتباه فکر میکنم و میبایست راه درستش رو یاد بگیرم.
چرا ما به ارتباطات نیاز داریم؟
امروزه بجز اون تخصص و مهارتهایی که توو کارمون نیاز داریم، کمیت و کیفیت ارتباط هر فردی، یکی مهمترین پارامترهای موفقیت توی زندگی شخص محسوب میشه. به طوری که گفته میشه در قرن بیست و یکم بالغ بر %۸۰ موفقیت افراد در گرو ارتباطات اونهاست!!!
منبع: برایان تریسی (نویسنده، ناشر و سخنران انگیزشی کانادایی)
این به اون معناست که اگر به اصطلاح شما پروردگار یک موضوعی هم باشید، زمانی که با چهارنفر در ارتباط نباشید که از اونها نظرسنجی کنین، مطلب رو بهشون معرفی نکنین، دنیا رو با عینک اونها نگاه نکنین و با دیدگاه اونها ارزیابی و تبادل نظر نکنین، کاملاً یک فرد تنها و بازنده به حساب میاین. چرا؟
ببینید بخواید یا نخواید، کیفیت ارتباط شما با اعضای تیم، خانوادهتون، دوستان، همکاران، بالادستی، همسایهها، کارمندانتون به شدت در میزان حس خوشبختی و بخصوص درآمد شما تاثیرگذاره:
- وقتی که تنهایی و توو خودت فرو رفتی، یکی هست که پیام میده (هرچند که به قول معروف send to all باشه)
- وقتی روی فروش محصولی فکر میکنی، از بین اونهمه کانتکت یک عده هستن که بهشون زنگ بزنی معرفی کنی بفروشی
- وقتی بیکار میشی و سایت های کاریابی ناامید شدی، فلانی هست که بهش پیام بدی و بگی منو بذار سر کار! (رابطه بجای ضابطه!
- وقتی درمونده شدی که انجام بدی یا ندی، یکی هست که تجربهاش از تو بیشتر باشه بهش زنگ بزنی بپرسی چه کار کنم؟
- وقتی…
این همه دلیل، اما تنها یک بهانه!
تا صبح بشینیم دهها پارامتر دیگه میتونیم دربیاریم. اما تنها یک بهونه میتونه باعث بشه شروع نکنیم. شایدم بهانه نیست، ضعف داریم، بلد نیستیم. خب چه اشکالی داره یاد میگیریم! اما چطور؟
در زندگی هیچ چیز از «سئوالِ خوب پرسیدن» مهمتر نیست!
سئوال هوشمندانهای بود و از چرا رد شدیم. اما حالا بپردازیم به اینکه چه کاری باید انجام بدم که مردم کمترین گارد رو نسبت به من داشته باشن؟ چطوری باید یاد بگیرم با ملت راحت ارتباط برقرار کنم؟ چطور باید ارتباطات متعدد و باکیفیتی بسازم؟
در مقاله «از سیر تا ارتباط» در موردش کامل نوشتم که چه کنیم و چه نکنیم و حتی با پارتنر مون (طرف مقابل) که گارد هم نداره و حتی اوکی هم هست چطور تمرین کنیم و مهارت های ارتباطی رو یاد بگیریم. خیییلی راحت!
بریم ببینیم چی گفتی 🙂